رحنا بیگم
۲۵ ساله، از شهرستان مونگدو
قبل از بحران، زندگی بسیار سادهای داشتم. ما از یک مزرعه کوچک برنج و کسبوکار بامبوی شوهرم امرار معاش میکردیم.
سپس، یک بعدازظهر، ارتش با سه کامیون به روستای ما آمد. آنها به سمت ما تیراندازی کردند و خانههایمان را به آتش کشیدند.
همه در جهات مختلف میدویدند و هم برادرم و هم شوهرم مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. همه تلاش میکردند جان خود را نجات دهند، بنابراین نمیتوانستیم بایستیم و به یکدیگر کمک کنیم.
برادرم همانجا جان باخت. نتوانستیم جسدش را بازگردانیم، بنابراین او طبق سنت اسلامی به خاک سپرده نشد.
چهار روز طول کشید تا به بنگلادش برسیم. در مرز، تعدادی از مردان مسلمان قایق خود را به ما دادند.
ما بسیار خوششانس بودیم، زیرا دو قایق جلوی ما توسط ارتش میانمار هدف قرار گرفتند و غرق شدند. فکر میکنم همه افرادی که در آن قایقها بودند، جان باختند؛ اجسادشان در آب شناور بود.
قایق خود را پشت تعدادی درخت پنهان کردیم و زمانی که ارتش منطقه را ترک کرد، توانستیم عبور کنیم. اکنون شوهرم در بیمارستانی در چیتاگونگ بستری است. چون زخم او بزرگ و عفونی است، میگویند که نیاز به عمل جراحی دارد.
من سپاسگزارم که جهان با ارائه غذا به ما کمک میکند، اما میخواهیم این کمکها موقتی باشد. اگر کشور خودمان را داشتیم، نیازی به این حمایتها نبود.